قهرمانی بایرلورکوزن

بایرلورکوزن معجزه نکرد

داستان یک بوندسلیگا تحت سلطه سبک خارق­ العاده

هرکس می­ تواند تصویر موردعلاقه خود را انتخاب کند. ژابی آلونسو از بالا در­حال تماشای هوادارانی است که به زمین بای­ آرنا حمله می کنند. آن را مثل یک ژنرال خسته و متفکر هنگام مواجه با میدان نبردی پیروزمندانه تماشا می­ کند. یا لحظه بعد از گل سوم مقابل وردربرمن، مسابقه ­ای که به یک جشن طولانی تبدیل شد. تصویری که در آن فلوریان ویرتس به‌ جای خوشحالی باید هوادارانش را دعوت کند که به زمین هجوم نبرند، اما در مقابلش یک مامور امنیتی، یعنی کسی که واقعا باید نگران عدم اجازه هجوم به زمین باشد، دارد همراه او خوشحالی می­ کند. دوست دارد در آغوشش بگیرد.

هواداران از اتوبوس تیم که با عبور از خیابانی که به‌خاطر ژابی آلونسو، Xabi-  Alonso-Allee نام­ گذاری شده بود وارد استادیوم می‌شد، استقبال کردند. سپس جشنی در قالب مسابقه آغاز شد. بایر طبق معمول با گل، حرکات تکنیکی و کارهای نمایشی حریفش را در هم می­ کوبد. سلطه­ ای تازه و سبُک، راهی جدید برای درک فوتبال. داور حتی سوت خود را به صدا درنیاورده بود؛ اما هواداران نتوانستند مقاومت کنند. آنها هرگز در تاریخ خود نتوانسته ­اند خود را در یک هجوم حماسی و آزادی‌بخش رها کنند. یکی از آن لحظاتی که به ما یادآوری می­ کند که فوتبال یکی از معدود تئاترهای شادی جمعی است؛ تنها بهانه­ ای که قادر است خود را در این نقاشی­ های دیواری همگانی ارائه دهد.

طبق رسم جهانی، هواداران بازیکنان را به‌عنوان قهرمانان معاصر بر روی شانه ­های خود بلند کردند؛ طبق رسم محلی دوش­ های آبجو به رختکن رسید، و کپی مقوایی مایسترشاله ( جام قهرمانی بوندسلیگا) که باید با آن عکس گرفت. آداب و رسوم کوچکی که در تاریخ اخیر فقط بایرن­ مونیخ حق انجام آن را داشته، طوری که دیگر فکر می­ کردیم این حق الهی آنها است.

فصل گذشته بوندس‌لیگا از نظر فُرم متفاوت بود؛ اما نه از نظر ماهیت. باید به دقایق پایانی آخرین بازی لیگ می­ رسیدیم، و عمیق­ ترین بلاتکلیفی را پشت سر می­ گذاشتیم، اما بعد از آن به نتیجه معمول می­ رسیدیم: پیروزی بایرن‌مونیخ.

غیرمعمول است که لیگ آلمان تقریباً تا تابستان برای تعیین قهرمان به طول انجامد، و امسال این عنوان در اواسط آوریل، پنج هفته مانده به پایان، اهدا شد. با این حال، برای اولین­ بار در دوازده سال گذشته، بایرن مونیخ نیست که جشن می­ گیرد، بلکه بایرلورکوزن است. یا حتی بهتر: بایر04، همان­طور که تیم ­می­ خواهد با پیروی از سنت عجیب آلمانی که سال تاسیس را به نام تیم اضافه می­ کند، نامیده شود.

یک سال پیش، جمعیت عظیم زرد و مشکی­ های بوروسیا دورتموند با درماندگی شاهد سایکودراما[1]ی تیم خود بودند، قربانی آن طلسم حفاظتی که هر بهار این عنوان را برای باواریا به ارمغان می­ آورد. امروز می­ بینیم که جمعیت کوچک قرمز و مشکی ­ها همگی در اطراف ورزشگاه  خود جمع شده ­اند تا اولین قهرمانی بوندس­لیگا را در تاریخ خود جشن بگیرند. عنوانی که هفته ­ها بر سر زبان­ها افتاده بود و در یک یکشنبه گرم بهاری فضای مناسبی برای جشن پیدا کرد.

بدیهی است که جمعیت کوچک، همیشه یک تعریف نسبی است. بای­ آرنا در این فصل مملو از جمعیت بود: به طور میانگین 30 هزار تماشاگر، مثل فیورنتینا در سری ­آ. اما این غیرقابل‌انکار است که هواداران بایر مطمئناً جزء پرشورترین هواداران آلمان نیستند. برای آن باید به استادیوم کُلن در چندکیلومتری جنوب غربی با عبور از رود راین رفت. از نظر تاریخی، بایر یکی از تیم­ های بورژوازی بوندس­لیگا است. یکی از به‌اصطلاح دو منحنی ورزشگاه ، به‌عنوان طبقه ­ای برای اسپانسرها و افراد vip رزرو شده؛ این در حالی است که گوشه دیگر توسط یکی از اولین هواداران سازمان‌یافته آلمان و لورکوزن که یک شهر صنعتی است اشغال شده. شهری در نیمه‌راه بین کُلن و دوسلدورف که تنها در سال 1930 از به هم پیوستن روستاهای مختلف در حومه شهر کُلن برای ایجاد یک مرکز مسکونی واحد ایجاد شد. کارل لورکوس در سال 1860 آنجا را انتخاب کرد تا کارخانه رنگ خود را تأسیس و بنابراین آن را به پایتخت صنایع شیمیایی آلمان تبدیل کند. در سال 1891 فردریش بایر تصمیم گرفت کارخانه رنگ خود را به آنجا منتقل کند. شهر لورکوزن در ذهن ما هواداران فوتبال، بعد از آن تصمیم وجود دارد.

بااین‌حال، فریب ارتباط بین کارخانه و تیم را نخورید. ما در مورد یک تیم «شرکتی» صحبت نمی ­کنیم، بلکه تیمی از کارگران است، برخاسته از ایده کارگران کارخانه، حتی اگر امروز قانون [1]50%+1 را رعایت نکند. تیمی که Werkself )کمپانی یازده نفره) لقب دارد و تیم کارخانه تعریف می­شود؛ طرفداران باشگاه­ های تاریخی به آن نگاهی تحقیرآمیز دارند، اما مورد هدف نفرت فرهنگی قرار نمی ­گیرد، چیزی که در عوض  به ردبولِ لایپزیش نسبت داده می­شود، تیمی که به عنوان حرکت بازاریابی توسط شرکت ردبول متولد شد. لورکوزن بخشی از تاریخ فوتبال آلمان است که هیچ قصدی برای تغییر ماهیتش ندارد.

لورکوزن همیشه به‌عنوان تیمی بی‌خطر دیده شده، حتی در خارج از آلمان: سال­ها حضور در سطح بالا، امنیت اقتصادی یک غول دارویی را پشت سر خود دارد که بسیاری از بازیکنان مورد ستایش ( فولر، بالاک، زی روبرتو، لوسیو، سون) را به همراه داشته، اما به آن لقب Bayer Neverkusen یا  Vizekusen (second-kusen) به آلمانی داده­ اند. تیمی که نزدیک می‌شود؛ اما هرگز برنده نمی­ شود، تیمی که از سال 1997 تا 2002، چهار بار در رتبه دوم قرار گرفت و بعد بهار معروف 2002 که در آن قهرمانی بوندس­لیگا، فینال جام حذفی آلمان و فینال لیگ قهرمانان اروپا را در عرض چند روز باخت. سال­هاست که هواداران آلمانی حریف به هواداران بایر یک شعار جمعی اختصاص داده ­اند: «Ihr werdet nie deutscher Meister!» یا « شما هرگز قهرمان آلمان نخواهید شد!».

22 سال گذشت و در این مدت بایرن با 16 عنوان قهرمانی که 11 تای آن متوالی بود، طولانی­ ترین سلسله در تاریخ فوتبال آلمان را تاسیس کرد. بعد ژابی آلونسو آمد، کسی که به عنوان بازیکن به تثبیت وضعیت بایرن کمک کرد. باواریایی­ها در شرایط آلمان، از چنان مزیت رقابتی برخوردارند که اغلب فقط باید مرتکب اشتباهات فاحش نشوند تا همیشه عنوان قهرمانی تضمین شده باشد. با­ این حال، در پایان فصل گذشته، چیزی شروع به شکستن کرد و دورتموند در رقابت برای عنوان قهرمانی، نزدیک­تر به نظر می ­رسید. زمانی که ژابی آلونسو در اکتبر 2022 جایگزین جراردو سئوآن شد، تیم در رده ماقبل آخر جدول قرار داشت.

این فصل سلطه بایرلوزکوزن از همان هفته ­های اول مطلق بود: بایر تنها 4 بار به تنهایی در صدر قرار نداشت؛ در 12 بازی اول 11 برد و یک تساوی ( مقابل بایرن) و در 13 بازی انجام شده در سال 2024 از زمان بازگشت از تعطیلات زمستانی، 12 برد و 1 تساوی حاصل شد. در مجموع 25 برد و 4 تساوی با تفاضل گل 55+.

بایر روشی انقلابی برای تیم ­سازی پشت سرخود ندارد. فرناندو کارو کاتالانی که از سال 2018 آن را مدیریت می­ کند در طول سال­ها بازیکنان جالبی خریده­ است، اما تقاوت زیادی در مقایسه با نحوه ساختن بوروسیا دورتموند یا لایپزیش وجود ندارد. روی کاغذ تفاوت چندانی از نظر سطح وجود ندارد. تابستان گذشته در بین فروش­ هایش، واگذاری موسی دیابی به استون ویلا به مبلغ 55 میلیون بود؛ این پول مجددا سرمایه­ گذاری شد تا  به ویکتور بونیفیس مهاجم (20.5 میلیون)، یوناس هوفمان وینگر(10 میلیون) و ناتان تلا وینگر(23.3 میلیون) برسد. بازیکنان آینده­ دار معمول یا آنهایی که تیم را راه می ­اندازند و تیم­هایی که در سایه بایرنی زندگی می­ کنند که همه چیز را در بازار آلمان می ­بلعد، می­ توانند از عهده هزینه آنها بربیایند. بااین‌حال اینکه نقل‌وانتقالاتی هوشمندانه بود غیرقابل‌انکار است. به طور مثال چند بازیکنی که آمدند مثل الخاندرو گریمالدوو گرانیت ژاکا تفاوت­ها را رقم زدند. اما این موفقیت ژابی آلونسو و کار او است و اینکه چگونه او هر بازیکن بی‌نام‌ونشان و تعریف­ نشده را به قهرمان لیگ تبدیل کرد. به‌عنوان بازیکن ژابی آلونسو هرچیزی را که می ­­توانست به عنوان یک قهرمان برنده شود، به دست آورد؛ برای برخی از بهترین تیم­ها و بعضی از بزرگترین مربیان تاریخ فوتبال مدرن بازی کرد: رافا بنیتز در لیورپول، دل­بوسکه در تیم ملی اسپانیا، مورینیو و آنچلوتی در رئال‌مادرید، گواردیولا در بایرن. مورینیو مدتی پیش گفت:

این ترکیب باعث می­شود که فکر کنم او مربی بزرگی خواهد شد.

خلاصه، ژابی آلونسو سرنوشتش از پیش مشخص بود، اما عجله­ ای نداشت: زمان ­ها و راه­ هایی را که برای ساختن مسیرش مناسب­تر بود انتخاب کرد. از تیم جوانان رئال مادرید شروع کرد و به تیم دوم رئال سوسیه­ داد رفت. اکنون او یکی از بهترین مربیان جهان محسوب می­ شود. پس از قهرمانی اولین بوندس­لیگا تاریخ بایرلورکوزن، این اجتناب­ ناپذیر است. 25 پیروزی در 29 بازی، بدون شکست، 74 گل زده و 19 گل خورده. این تیم همچنان در تلاش برای قهرمانی در جام حذفی و لیگ اروپا است. چند هفته پیش سرنوشت او روی نیمکت بایرلورکوزن بعید به نظر می رسید. در چنین زمانی او این نعمت را داشت که بتواند بین برخی از پر­طمطراق­ ترین نیمکت­ های جهان یکی را انتخاب کند. خیلی­ ها از قبل او را در لیورپول تصور می­ کردند، جایی که او به‌عنوان بازیکن هم میراث خود را بنا نهاده است.

ژابی با شگفت‌زده کردن همگان اعلام کرد که فصل آینده هم می ­ماند. این اعلان چشمان ما را باز کرد: در واقع چرا باید می­رفت؟ او هنوز یک بازی را هم در این فصل نباخته است. تاریخ را می­توان حتی با نشستن روی نیمکت لورکوزن نوشت، این را از قبل نشان داده و می­تواند دوباره ثابت کند.

او بهترین توصیف را از فلسفه بازی خود ارائه کرد:

بیش از حرکات غیر­ارادی، ایجاد هم­ افزایی و همکاری نیاز است، طوری که آنچه بازیکنان در زمین انجام می­ دهند، غریزی باشد.

در پاییز، مسابقات او به‌عنوان نمایشی منحصربه فرد در فوتبال اروپا، دهان به دهان توصیف­ می ­شد. در آن مقطع داریو پرگولیتزی مقاله ­ای نوشت تا در مورد شیوه­ ای عجیب، سبُک و آزادانه­ ای که بایرلورکوزن با آن برتری عددی ایجاد می­ کرد صحبت کند؛ با تراکم خاصی در ناحیه توپ، با شش بازیکن نزدیک به حامل، و تکرار پاس­های سریع طرفین که حریفان را از موقعیت خارج می­ کند.

روان بودن ساختار بایر، بارزترین کیفیت آن است. اگر می­ خواستیم سیستم بازی او را به‌صورت اعداد قرار دهیم، می­ توانستیم در مورد 3-2-2-3 صحبت کنیم. بسته به نوع پرس حریف، بعضی فاصله های مشخص بالا تا پایین تغییر می­ کند، و بسته به موقعیت توپ، تراکم بازیکنان در نقطه ­ای از زمین و عرض کلی ساختار عوض می­ شود. بازیِ موقعیتی که توسط تیم انجام می­ شود درعین محکم واستوار بودن، بسیار انعطاف­ پذیر و قابل تغییر است. یک بازی ایده­ آل برای جان دادن به روان­هایی که یازده­ نفر ابتدایی را شکل ­می­دهند.

الخاندرو گریمالدو می­تواند به‌تناوب در جناح یا داخل بازی کند: نفوذ تاکتیکی او همیشه بالا است. در تمامی رقابت­ها 11 گل و 15 پاس گل ثبت کرده است. از سوی دیگر جرمی فریمپونگ بیشتر یک وینگر خالص است تا یک مدافع کناری. او برای فوتبال عمودی ساخته شده که به او اجازه می­ دهد تا توپ­های زیادی را در محوطه جریمه لمس کند. یوناتان تاه در مرکز دفاع به کندی و بی­ دقتی معروف بود، درحالی که این فصل در حد کمال نشان داد. در مرکز حمله، جا برای یک مهاجم وسط قدرتمند وجود داشت که مانند ویکتور بونیفیس، سابر[3]  و برای یک بازیکن بلند قد مثل پاتریک شیک که فلوره[5] بازی کند. تیم هر از چند گاهی خود را پیرامون ویژگی­ های این بازیکنان تنظیم می­ کند.

بااین‌حال دو نفر سنگ بنای واقعی تیم را نشان می­ دهند: گرانیت ژاکا بازی‌ساز و فلوریان ویرتسِ کامل­ کننده که هردو در پیروزی که منجر به‌عنوان قهرمانی شد، گل‌زنی کردند.

بازیکن سوئیسی، خودِ دیگر ژابی آلونسو در زمین و بازیکن بسیار با تجربه مورد نیاز است. در ابتدای فصل تقریبا به جای مربی حرف زد:

احساس می­کنم این تیم هنوز در بهترین فرم خود نیست. بخشی از کار من این است: کنار زدن محدودیت­ها برای بازیکنان جوان، اما این را هم نشان دادن که حد و مرزها کجاست.

انتخاب او برای ترک آرسنال و پیوستن به بایرلورکوزن مثل یک فداکاری به نظر می­ رسید. لحظه­ ای که بازیکن تصمیم می­ گیرد سطح خود را پایین­ تر بیاورد تا دوران حرفه­ ای اش را طولانی­ تر کند. مشخص شد این حرکتش بسیار جذاب­ تر از چیزی است که ما م ی­خواستیم تصور کنیم. نشانه­ های خروج او از فوتبال باید از پای او شروع شود، در عوض در لحظه­ ای که تیم توپ را از دست می ­دهد، حمله مجدد از پای او آغاز می­ شود. ژاکا فرماندار سلطه­ ی اراضی بایرلورکوزن است. شاید می ی­توانستید این را تصور کنید؛ این را هم اضافه کنید: بازیکنی که در بازی­های لیگ بیشترین کیلومتر پیموده شده را دارد:339.

درخشان ­ترین استعداد در منطقه پایانی می­ درخشید، بازیکنی که به همه چیز عمقی متفاوت می­ بخشید. بازیکنی که همیشه ارزش روشن کردن تلویزیون برای تماشای بازی لورکوزن را دارد. دنیله مانوزیا در ماه دسامبر در مورد ویرتس نوشت:

همیشه ایده ­ای پشت بازی­ های فلوریان ویرتس وجود دارد. اید­ای که تقریبا همیشه جاه ­طلبانه است.  ضروری نیست که یک بازیکن فوتبال را به خاطر ایده ­هایی که دارد و همچنین به خاطر ویژگی­های فنی ­اش تحسین کنیم. بینش، ایده ­­ها و شجاعت ممکن است منجر به اشتباه شود، اما همچنین منجر به نمایش­های منحصربه فرد می­ شود، حتی اگر نمایش­های کوچکی نسبت به فرصت­های او باشند.

این تصویر دارای صفت خالی alt است؛ نام پروندهٔ آن skysport_de-wirtz-bayer-alonso_6371365-1.jpg است

ویرتس از طرف ژابی آلونسو آزادی عمل داشت. می­ توانست خودش تصمیم بگیرد چگونه و به کجا ملحق شود، برای توپ­ گیری در جناحی نفوذ کند یا به مرکز زمین برود. ویرتس برای پاس ­های درون محوطه اولین نفر است، برای پاس­های کلیدی اول است، برای حرکاتی که منجر به شوت می­ شود، برای دریبل­هایی که به گل ختم می­ شود و برای لمس توپ در یک سوم پایانی زمین، اول است. حضور او مغناطیسی را انتقال می ­دهد که فراتر از اعداد است. اگر بازیکنی نمادین از این بایر وجود داشته باشد، شماره 10 اوست، که قبل از فرستادن هم ­تیمی ­اش به سمت دروازه، با جوراب­های پایین کشیده در رفت و آمدش در زمین، دریبل می ­زند.

علاوه بر رشد استعدادهای موجود، جنبه ­ی دیگری که نباید در کار ژابی آلونسو دست‌کم گرفت، توانایی درگیرکردن کل تیم بود. او با چرخش­ هایش توانست از بیش از 12-13 بازیکن معمول استفاده کند و به این صورت حتی بدون زحمت، مصدومیت­های پرضرر روی کاغذ، مثل بونیفیس و پالاسیوس را پوشش دهد. غیبت­ هایی که در طول فصل گریبان­ گیر همه تیم­ها شده، کوچک­ترین تاثیری در پیشرفت بایر نداشت.  پیروزی نمادین قهرمانی، بُرد 3-0 مقابل بایرنِ توخل در 10 فوریه بود. پیروزی که با ترکیب تغییریافته به دست آمد.

در طول فصل، بایر راهی برای غلبه بر اقدامات متقابل حریفان خود که سعی در جلوگیری از سلطهٔ آنها داشتند، پیدا کرد. این باور، با تماشای بازی آنها، سرگرمی قابل‌لمس است که فوتبالیست­ها با ارتباط و پیوند با یکدیگر تجربه می­ کنند. دنبال یکدیگر می­ گردند و خود را در موقعیت­های مختلف می­ یابند، چیزهای اصلی را امتحان می­ کنند، هرگز راضی نمی ­شوند، از اشتباه‌کردن نمی­ ترسند: ژابی آلونسو گفته:

بازیکنان مهم­ترین هستند. ربات نیستند. این دانش را دارند که بدانند چه اتفاقی می­تواند بیفتد و سپس تصمیم می­گیرند که بهترین کار را با ویژگی­های خود انجام دهند

، تعادل به‌دست‌آمده بین آزادی بیان فردی و سازماندهی گروهی، چیزی است که لورکوزن را به یک تیم عالی و همچنین تیمی زیبا برای تماشا، تبدیل می­کند.

پیروزی بایر اهمیت نمادین زیادی دارد. آلمان از ایده بایرنی دست‌نیافتنی، بسیار ثروتمندتر و قدرتمندتر، فلج و خاموش شده بود؛ اما این دوره ­ای است که بوندس­لیگا شروع به تجدیدنظر در خودش برای رویارویی با رقابت با لیگ های خارجی کرده است.

بایرِ ژابی آلونسو این ایده را رد کرده که تنها یک فصل تراژیک برای بایرن می ­تواند به برندگان جدید منجر شود. البته شاگردان توخل فصل سختی را پشت سر گذاشتند، اما لورکوزن با یک بازی مبتنی بر پایه­ هایی بسیار محکم، با قاطعیت پیروز شد. کاری که بایر کرد معجزه نبود؛ بلکه نتیجه منطقی یک تیم خوب مدیریت­ شده و آموزش ­دیده بود. تیمی که نه‌تنها قهرمان لیگ شد بلکه روی آن سلطه داشت. مانند اولین بوروسیا دورتموند کلوپ، بیست سال دیگر درباره بایرِ ژابی آلونسو صحبت خواهیم کرد. از آن به‌عنوان یکی از مهم ­ترین تیم ­های تاریخ بوندس­لیگا صحبت خواهیم کرد. برخلافِ بوروسیا دورتموندِ کلوپ، بایرلورکوزنِ ژابی آلونسو فقط یک تیم مبتکر و موفق نیست. این فصل آنها  تا مرزهای غیرممکن در فوتبال معاصر پیش رفتند و با دگرگونی وضعیت و تاریخ خود، موفق به شاهکار شدند.

Daniele V. Morrone

Ultimo Uomo


[3] یکی از سه گونه شمشیر مورد استفاده در ورزش شمشیربازی به سبک نوین است. تفاوت سابر با دو نوع شمشیر دیگر شمشیربازی یعنی اپه و فلوره این است که با سابر می‌شود با ضربه‌های لبه تیغه نیز امتیاز گرفت. از این‌رو حرکات و حملات سابریست ها معمولاً بسیار سریع است. در بازی نوع اپه، حملات با نوک شمشیر آغاز می‌شود و هدف حمله تمام بدن حریف است.

[5] فلوره در مقایسه با شمشیر سابر بیشتر با شمشیر اِپِه همانندی دارد، اما تیغهٔ اپه از فلوره سفت‌تر، محافظ دست آن بزرگ‌تر، و وزن آن سنگین‌تر است

[1] طبق این قانون باشگاه همچنان 50 درصد به علاوه 1 سهم را در اختیار خود دارد تا هیچ‌گاه یک سرمایه‌گذار نتواند سهامدار عمده باشگاه شود. به این ‌ترتیب اکثریت حق رای نیز همچنان دراختیار اعضای باشگاه می‌ماند.

[1] شیوه‌ای است برای درمان برخی بیماری‌های روانی که در آن بیمار نقشی را بازی می‌کند که با آنچه او را آزار می‌دهد رابطه دارد. در این روش بیماران بر اساس بدیهه‌سازی صحنه‌های نمایشی با موضوع معین، در یک نمایش شرکت می‌کنند و درعین‌حال به تحلیل موضوع بیماری خود می‌پردازند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *