توضیحات
مردی از عصبانیت به دیوار مشت میکوبد. دیگری از این گلایه دارد که حالا از کسانی که زمانی دوستش داشتند، بیتوجهی میبیند. دیگری روزش را با قهوه، قرص و شراب میگذراند. دیگری ترجیح میدهد که در کریکت شغلی دشت و آخری زندگی شغلی خود را با سیرک مقایسه میکند. همهی اینها مربیان فوتبال هستند. آرسن ونگر این شغل را با زندگی روی کوه آتشفشانی مقایسه میکند، به گونهای که هر روز میتواند روز آخر حیاتت باشد. او 17 سال در لیگ برتر مربیگری کرد، در حالیکه میانگین شغلی یک مربی در این لیگ 17 ماه است. مایکل کلوین در این کتاب سعی کرده نگاهی نزدیکتر به زندگی مربیان داشته باشد. در این راه، او سراغ مسائل حساسی رفت و با جزئیاتی خیرهکننده، زندگی روتین مربی در باشگاههای مختلف را به تصویر کشید.
مارک هیوز ادامه داد: «تنها راهی که برای حفظ شرایط و آروم بودن اوضاع وجود داره اینه که توی مسابقات پیروز بشی و فقط پنج-شش باشگاه واقعا بزرگ هستند که میتونن هر هفته و بدون استثنا به پیروزی برسن. بقیهی ماها نیازمند یه سری مالک و مدیر خوبیم که درک درستی از فوتبال داشته باشن. اگه مربی باشگاهی باشی و مالک جدید اونجا رو بخره، از دست دادن شغلت تقریباً قطعی به نظر میرسه؛ دلیلش هم اینه که تو آدم اونا نیستی! این مورد همیشه توی منچسترسیتی برای من وجود داشت. البته اونا گذاشتن من به کارم برای یک سال دیگه هم ادامه بدم، اما فکر کنم دو-سه بار شد که به خودم گفتم الآن اخراجم میکنن. البته این اتفاق به شکل رسمی و بعد از تساوی ما به هالسیتی رقم خورد. خلدون مبارک، مالک باشگاه سیتی خودش رو برای بازی مقابل چلسی با یه پرواز به انگلیس رسونده بود چون به نظر میرسید که ما توی اون بازی شکست میخوریم و اونم میتونه من رو اخراج کنه. ما اون بازی رو بردیم و اونم دوباره سوار هواپیماش شد و برگشت. بعد دوباره برای بازی دور پنجم جام حذفی با آرسنال خودش رو رسوند و ما آرسنال رو هم شکست دادیم و خلدون دوباره مجبور شد برگرده. درنهایت، ما ساندرلند رو هم چهار-سه شکست دادیم، ولی اون دیگه تصمیمش رو گرفته بود و سر من رو برید!»
آن بازی نوعی فاجعه برای وجهی باشگاه منچسترسیتی به شمار میآید؛ باشگاهی که فرهنگ دورویی را به شکلی زیرکانه پنهان کرده بود. وقتی آن بازی تمام شد، همه میدانستند که سرنوشت هیوز چه میشود. او که انگار خودش هم به آنچه برایش اتفاق خواهد افتاد واقف بود، همچون محکوم به اعدامی که پای چوبهی دارش ایستاده، از قدرت استعارهایاش بهره برد و تا جایی که میتوانست از زمانی که در کنار زمین در اختیارش بود استفاده کرد. به گواه تاریخ و آنچه از وقایع آن روز ثبت شده، هیوز هرگز از انتقامجویی نترسید.بخشی از متن کتاب زندگی روی آتشفشان
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.