توضیحات
بدون قرارداد بودم. نمیدانستم کجا بروم. بعد همهچیز به شکلی ناگهانی اتفاق افتاد. مورینیو به منچستریونایتد رفت و با من تماس گرفت: «بیا پیش من!»
وضعیت گیجکننده بود؛ ژوزه آمادهی بستن قرارداد بود اما باشگاه از این بابت مطمئن نبود. قرارداد من به انگلیس میرود و برمیگردد. به من میگویند یکی دو روز صبر کن، من هم با رایولا به مونتکارلو میروم. برنامه این است که از آنجا به منچستر برویم؛ اما بعد از یک هفته کسی تماس نگرفت.
– مینو دیگه کافیه. از این داستان خسته شدم.
– باید صبر داشته باشی زلاتان.
به اینستاگرام رفتم و نوشتم: «باشگاه بعدی من منچستریونایتد خواهد بود!»
سهام منچستر در بورس بود و اگر توافق رسمی وجود نداشته باشد، نمیتوانید چنین چیزی را اعلام کنید. نیمی از جهان بهم ریخت. مینو میخواست مرا بکشد. از بنبست خسته شده بودم و دست به ریسک زدم: مرگ یک بار، شیون هم یک بار!
وودوارد خشمگین بود. تلاش کردم توضیح دهم و عذرخواهی کردم. به عواقب کارم فکر نکرده بودم. گفتم: اگر معامله کنسله، خب بیخیالش. من اشتباه کردم و عذرخواهی میکنم. برای اینکه احساس گناه نکنم، گفت: «برنامهی بازاریابی پنج میلیون پوندی ما رو خراب کردی.»
برنامه داشتند یک معرفی هالیوودی و غافلگیرکننده داشته باشند.
و من با یک پست اینستاگرامی آن را دود کردم و فرستادم هوا.
– بخشی از متن کتاب
شایان –
عالی
oaghabeygi –
عالی
محمد (خریدار محصول) –
کتاب خوبیه ولی غلط های املایی توش زیاده و ویراستاریش جالب نیست
Amir –
💙